خلاصه
ترانه سرایان: مولوی, سعدی, عارف قزوینی, فریدون مشیری, سیمین بهبانی, مازیار عبایی, امیر چمنی
نوازندگان
نی: اسحاق چگینی - در قطعه ی ماهی ها
سه تار: نیما عظیمی نژاد - در قطعه ی حلوا
ساز دهنی: مانی مزکی - در قطعه ی دلبند
ویولن: امین غفاری
ویولا: نیما حسینی
ویولن سل: ماکان خوی نژاد, آتنا اشتیاقی - در قطعه ی ماهی ها
نام خواننده و صاحب اثر
سعید آتانی, علی زندوکیلی
مرجع صادر کننده
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
شماره پروانه یا مجوز
93-840 × 3
متن ترانه قطعه 1
نبود چنون م ه در جهان ای دل همینجا
از جنگ می ترسانیم? گر جنگ شد گو جنگ شو
در عشق جانان جان بده بی عشق نگشاید گره
ای روح اینجا مست شو ای عقل اینجا دنگ شو
گریه ها کردم درو شاید نبندی
قصه ها گفتم کمی شاید بخندی
گریه ها قصه ها
خاطراتم لای در له شد
دل لای در له شد
دل لای در
دنگ شو
گه بر لبت لب می نهد گه بر کنارت می نهد
چون این ک ن د رو نای شو, چون آن کند رو چنگ شو
در دام او افتاده ای خود تو ز عشقش زاده ای
زین بت رهایی نیستت خواهی به صد فرسنگ شو
خاطراتم از همین سی سال و اندی
گریه ها قصه ها خاطراتم لای در له شد
دست لای در له شد
پا لای در له شد
از جنگ می ترسانیم? گر جنگ شد گو
جنگ شو
ای روح اینجا مست شو ای عقل اینجا
نام قطعه 2
یار بیگانه نواز
متن ترانه قطعه 2
یار بیگانه نوازم شرح عشق جانگدازم
قصه ای از سوز وسازم باتو می گویم امشب
تا که چشمم را گشودم شمع شب های تو بودم
شعله زد بر تار و پودم آه جانسوزم بر لب
تو ندانی که چه کردی به من و دل من به خدا
چه غمت از من بی دل تو کجا من خسته کجا
رهگذاره بی نصیبی بی قراری بی شکیبی
تا سحر گه ناله سر کرده نیمه شب ها در سیاهی
بی نصیبی بی پناهی از سر کوی ت گذر کرده
یار بیگانه نوازم
شرح عشق جانگدازم
قصه ای از سوز وسازم
باتو می گویم امشب
تا که چشمم را گشودم
شمع شب های تو بودم
شعله زد بر تار و پودم
آه جانسوزم بر لب
به که گویم چه بجویم که چه کرده غم تو به ما
تو کجایی چه نوایی که کسی نشنیده تو را
نیمه شب ها در خیابان عاشقی در زیر باران
می نوازد موی یه مهتاب یاد یارم در میان
رنگ آواز قناری لغزش آرام من در خواب
متن ترانه قطعه 3
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده ای?
ای درد و ای درمان من از من چرا رنجیده ای?
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده ای?
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پ رخون شدم از من چرا رنجیده ای?
گر من بمیرم در غمت خونم ب تا بر گردنت
فردا بگیرد دامنت از من چرا رنجیده ای?
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو جانم چرا رنجیده ای?
ای یار خوش بالای من ای دلبر رعنای من
متن ترانه قطعه 4
نیمه شب ها در خیابان
عاشقی در خیابان
می نوازد مویه ی مهتاب
یاد یارم در میان و
رنگ آواز بنان و
لغزش آرام من
در خواب
پشت هر ثانیه آوای نامت آوازه منه
یاد بودنت آروم جون و همراهه تنه
روی رفتن دوری کردنت تاب از دلم برد
هی داد از سفر ای داد از دلت هر لحظه ام م رد
ببار
باران ببار
یادم
یارم بیار
الا یا ایها الساقی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
در این تاریک پ ر تکرار بی تو
نمانده عاشقی شعری صدایی
ای که بودنت آروم جون و همراهه تنه
راهی می شورم دور از تو بودن تاب از دلم برد
پایان تو باشی باید نترسیم دل به طوفان سپرد
من از دیوار بی پایان گریزانم
من از تکرار پی در پی پشیمانم
در این شهر چراغانی بی شب
من از تاریکی شب ها پریشانم
متن ترانه قطعه 5
روز با تو, شب به یادت
دل یکی بود و نبوده
عقل با تو, دل به یادت
روز از نور تو روز
دل یکی بود و نبود
من گذشتم از گذشته
واسه فردا بی قرارم
جز صدا کردن اسمت
اینجا چاره ای ندارم
اسم تو راه فرار
اسم تو خود قرار
روز من بی تو و اسمت
شب تاره شب تاره
برگ ها در دست باده
درد از تو یادگاره
برگ و درد و ناله ی باد
تو رو یاد من میاره
آه اگه بارون بباره
باز باران با ترانه
عکس تو آرام خانه
عاشقی تو, راست گفتی
راست گفتم, عاشقانه
عکس تو راه فرار
عکس تو خود قرار
بی تو و تکرار عکست
متن ترانه قطعه 6
ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
ماهی جانم بمیرد گر نباشی یک زمان
ماهیان را عشق نبود یک زمان بیرون آب
عاشقان را روح نبود گر نباشی یارشان
گیتمه گیتمه گ ل گوزل یار
گیتمه گیتمه گ ل گوزل
جان ماهی آب باشد صبر بی جان چون بود
چونک بی جان عشق نبود چون بود بی جان جان
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح
تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان
دارم هوای عاشقی, ای یار زودا بیا
متن ترانه قطعه 7
دلبند و دلخواهی چه شیرین سخنی
نمی کنم باور که مهمان منی
نمی کنم باور که با خنده ی خود
سکوت سنگین را چنین میشکنی
قدم نهادی در خانه ی من
شد از تو روشن کاشانه ی من
سبو بیفکن پیاله بشکن که باده مستی ندهد
خوشا به حالی که خود مجالی به می پرستی ندهد
تو نور چشمان منی برد و چشمم قدمت
نرو از این خانه نرو تا نمیرم ز غمت
به کنارم تو بمان به شام تارم تو بمان
تو بمان با من عاشق که به سر
همه سودای تو دارم تو بمان
نمیکنم باور که مهمان منی
نمیکنم باور که با خنده ی خود
سکوت سنگین را چنین می شکنی
متن ترانه قطعه 8
ما ترک سر بگفتیم, تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان, در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی, خال سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی, رنگی دگر نباشد
شرحت کسی نداند, وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما, در بحر و بر نباشد
سعدی به هیچ معنی, چشم از تو برنگیرد
تا از نظر چه خیزد, کاندر نظر نباشد
متن ترانه قطعه 9
در عشق جانان جان بده بی عشق نگشاید گره
ای روح اینجا مست شو ای عقل اینجا دنگ شو
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
تو را از دور می بینم که می آیی
که می آیی
تو را از دور می بینم که می خندی و می آیی